آخرین روزهای 1393
سلام عزیزم. الان که دارم این پست رو میزارم ساعت یازده روز جمعه بیست و نه اسفنده و تو حدودا پانزده ماه و پنج روزه ای وکنارم رویه تخت خوابی.ساعت دو و پنج دقیقه صبح فردا عیده و من از فکر کردن بهش هیجان زده میشم .اینکه سال تحویل امسال دومین سالیه که خدا تو رو به ما بخشید و پیش مایی خیلی لذت بخشه.انشالله همه اینو احساس کنند. چهارشنبه هفته قبل بیست اسفند برایه سومین بار بردمت آتلیه .یکشنبه بیست چهارم اسفند هم چکاپ ماه ات بود و بردمت پیش دکتر دلگری.وزنت دوازده کیلو و بود.اما چون خیلی بی تابی میکردی دور سر و قدت رو اندازه نگرفت.یه جایی که میرم دوست داری همش راه بری و همه جا رو ببینی و از بغل من بودن زود خسته میشی.همه که تو رو میبینند از ک...
نویسنده :
مامان طاها
10:53